کد مطلب:9690 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:832

آفرينش انسان در قرآن
مقاله
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي



در رمضان هشتاد و پنج در شهر عزيز سيرجان، چند جلسه اي را راجع به قرآن صحبت شد حالا مي خواهيم ان شاءالله وارد بحث انسان بشويم. موضوع بحثمان انسان در قرآن است و من چند تا سئوال هم در اين زمينه ان شاءالله دارم.

موضوع بحث: انسان در قرآن

يكي اينكه آيا قبل از حضرت آدم ابوالبشر هم آدمهاي ديگري بوده اند يا نبوده اند؟ تاريخ آدم. البته حالا خيلي نياز نيست، حالا يا بوده اند يا نبوده اند. يعني ربطي خيلي به زندگي ما ندارد. ولي حالا اينها در يك دقيقه طوري نيست وقت صرف كنيم.

وقتي خداوند خواست آدم را خلق كند، فرشته ها گفتند اين را خلق نكن خونريزي خواهد كرد. از اين كه فرشته ها گفتند از خير اين بگذر خلق نكن خونريزي ميكند، فساد مي كند، پيداست يك سابقه بدي در مغز فرشته ها از آدم بوده و اين سابقه بد را مي گويند معلوم مي شود آدم هاي قبلي انسان يك سوء سابقه اي داشته. البته رواياتي هم داريم كه امام صادق فرمود(ان الله خلق الف الف عالم و الف الف آدم) يعني خداوند ميليونها عالم و ميليونها آدم داشته. اين سابقه اي كه حالا. . . از چه آفريده شده؟ در مورد اين كه از چه آفريده شده قرآن هم مي گويد كه؛ پس بحث امشب: يك: سابقه آدم دو: از چه آفريده شده.

1- آفرينش انسان اوليه از خاك

در اين كه از چه آفريده شده، قرآن مي گويد «أَنشَأَكُمْ مِنْ الْأَرْضِ» هود/61. «انشا» همان انشاء است. مي گويند فلاني انشاء نوشته يعني ايجاد كرده. « أَنشَأَكُمْ مِنْ الْأَرْضِ » يعني شما را از زمين آفريد. و گاهي هم داريم «خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ» الحج/5. يكي هم مي گويد كه «خلق من الماء بشرا». هم از زمين داريم در قرآن، هم از تراب داريم، هم قرآن مي گويد از خاك هم از آب. خلاصه آب و گل. ولذا وقتي مي گويند از سفال، از «حَمَإٍ مَسْنُونٍ» الحجر/26 «مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ» الرحمن/14. چون وقتي آب را ريختي روي گل، ببينيد وقتي من مي گويم در را باز كردم، بگويم كليد در را باز كرد درست است، بگويم با دستم باز كردم درست است، بگويم با قدرتم در را باز كردم درست است. اين مسجد را كه ساخته؟ بگوئيم پول ساخته درست است، بگوئيم معمار ساخته درست است، بگوئيم بنا ساخته درست است، بگوئيم مهندس ساخته درست است، بگوئيم باني ساخته درست است. يعني اين ساختمان را به هر كدام نسبت بدهيم درست است. چطور شما درس خواندي. بگوئي عاقلم، بگوئي درس خواندم، بگوئي معلم بود، بگوئي اين كتاب بود، . . . اين نسبت تحصيل را. بگوئي معلم درسم داد درست است، بگوئي خودم زحمت كشيدم. . يعني به هر كدام. قرآن آياتي داريم از زمين درست است، از خاك درست است، از آب درست است، از سفال درست است، از گل بد بو درست است. به هر كدام از اينها بگوئيم درست است.

حالا اين نطفه خصوصياتش چيست؟ وقتي قرآن مي گويد از چه آفريده شده، راجع به نطفه دو تا تعبير داريم. قرآن مي فرمايد كه: 1- «مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ» الإنسان/2 يك كلمه « أَمْشَاجٍ » داريم. « أَمْشَاجٍ » يعني مخلوط. يعني آن اسپرم انسان، آن نطفه و مني انسان، مخلوط است. گرچه ممكن است با ديد سطحي معلوم نباشد. اشك ما به ظاهر خب يك آب شوري است ولي همين اشك از ده تا ماده تركيب شده است. قرآن مي گويد نطفه « أَمْشَاجٍ » است. مخلوط است. يكي هم مي گويد حساب شده است.

2- اندازه گيري الهي در آفرينش انسان

آيه قران مي گويد «مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ» عبس/19. « فَقَدَّرَهُ » يعني اندازه گيري شده. يعني هم مخلوط است هم فرمول دارد. اين هستي همه اش فرمول دارد. يعني يك دانه سيب زميني معلوم است چند درصدش قند است چند درصدش نشاسته است. چند درصدش هم حساب و كتاب دارد. اصلا ما خداشناسي مان روي همين حساب و كتاب هاست. ببينيد ما از چه آفريده شده ايم؟ ما از يك تك سلول، نطفه، اسپرم. اين از چيست؟ اين از غذاي بابا و ننه است كه مي خوردند تبديل به نطفه و اسپرم مي شود. غذاي بابا و ننه از چيست؟ از همين عناصر طبيعت است كه قديم مي گفتند عناصر اصلي چهار تاست: آب و خاك و باد و آتش. امروز مي گويند نمي دانم صد و چند عنصر. اين ريشه انسان است. انسان از نطفه، نطفه از غذا، غذا از ذرات طبيعي. تا اينجا خدا پرست و مادي با هم اند. يعني هر دو مي گويند ما از نطفه هستيم، هر دو مي گويند نطفه از غذاست، هر دو مي گويند كه غذا از ذرات تركيب شده است. يك قدم ديگر با ماديون، با آنها كه منكر خدا هستند، يك قدم ديگر با هم مي رويم. آنها مي گويند اينها وقتي با هم تركيب مي شوند، دو جزء تركيب مي شود آب مي دهد، دو جزء تركيب مي شود نمك مي شود، چند تركيب مي شود سيب زميني يا برنج يا گندم. تركيب هم قبول داريم. از اينجا از هم جدا مي شويم. سئوال: مي گوئيم تركيب اينها حساب شده است يا تركيب اينها بي حساب است؟ اين ذرات طبيعت كه با همديگر تركيب مي شوند، تركيب حساب شده است يا بي حساب؟ اگر حساب شده هست، حساب شده حسابگر لازم دارد. نمي شود يك چيزي حساب شده باشد حسابگر نداشته باشد. و لذا قرآن مي گويد« مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ». «قَدَّرَهُ» يعني اندازه گيري شده، حساب شده. اگر يكي از اين فرمول ها جابجا شود. . . حساب شده است.

3- دوري از غرور و تكبر در برابر خداوند

فايده اين چيست كه خدا گفته شما از نطفه خلق شده ايد؟ حالا هر چه هم كه مي خواهي باش. اين فايده تربيتي دارد. خب اينقدر باد نكن. هوم! چته؟ خدا يك متلكي بار ما كرده چقدر لگد مي زني به زمين. دوب دوب. چته؟ اين آيه هائي كه مي خوانم آيه قرآن است «إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ» الإسراء/37 اينقدر سفت پا نكوب زمين سوراخ بشو نيست. چقدر گردن مي كشي! « وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا » قدت هم از كوه درازتر نيست. نه گردن بكش كه از كوه درازتر نيستي نه سفت پا به زمين بزن كه زمين سوراخ نمي شود. اولت نطفه بوده بعد مردار گنديده هستي حالا هم در شكمت آلودگيهائي است. براي چه تكبر؟ چه خبرت است؟ خدا براي اينكه تنظيم باد كند گاهي گفته اوي! نطفه هستي. تازه يك لقب بدي هم گذاشته. گفته كه «مِنْ مَاءٍ» إبراهيم/16 حالا بد نيست اينطوري بگويم. اول گفته «وَلَمْ يَكُنْ شَيْئًا» مريم/67 يعني هيچ است. هيچي هيچي. بعد آيه بعد مي گويد «لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا» الإنسان/1 وقتي هم خلق شدي چيز قابل ذكري نبودي. بعد كه قابل ذكر شدي، با لقب بد ذكر شدي«مَاءٍ مَهِينٍ». «مَهِينٍ» يعني پست. البته مهين عربي هان. در فارسي يعني ماه پاره. يكباره دخترها نگويند ما اسممان مهين است پستيم؟ نه شما ماه پاره ايد. مهين فارسي از ماه است « مَهينٍ » عربي از اهانت است. اول كه مي گويد هيچ. بعد مي گويد چيز قابل ذكري نبودي. بعد مي گويد وقتي هم قابل ذكر شدي به بدي اسمت آمد. بعد مي گويد « مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ » تازه اين نطفه هم مخلوط بود. بعد مي گويد «فَقَدّرَه» اندازه گيري كرديم. بعد مي گويد «مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَي» القيامة/37 «مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ» الطارق/6 به صورت پرشي آمدي بيرون. بعد مي گويد كجا رفتي؟ «فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ» الزمر/6 يعني در شكم مادر. بعد مي گويد «فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ» الزمر/6 شكم مادرت هم سه تا پوست روي هم بود، تاريكي در تاريكي در تاريكي. بعد مي گويد «فِي قَرَارٍ مَكِينٍ» المؤمنون/13 يك جاي گرم و نرمي هم دادم به تو كه لطمه بهت وارد نشود « فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ » في في في « فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ » « فِي قَرَارٍ مَكِينٍ » بعد مي گويد «ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا» الحج/5 به صورت طفل خارجت كرديم. بعد مي گويد«لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا» النحل/78 هيچي سرت نمي شود. بچه در قنداق ماه را مي بيند مي خواهد بگيرد. اصلا فاصله حاليش نيست. در تاريخ تا حالا يك كره خر پرت نشده از روي پشت بام ولي هزار تا بچه پرت شده. چون كره خر فاصله را مي فهمد اما بچه انسان يعني « لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا » فاصله سرت نمي شد. آتش را بر مي دارد و مي خورد. اصلا فرقي بين گل و آتش ندارد. هيچي را نمي شناسد. پايش را مي گذارد مي افتد پائين. نه فاصله حاليش مي شود نه آتش نه گل هيچي.

4- آموزش هاي فطري انسان

بعد مي گويد كم كم كم كم «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا »الشمس/8 كم كم فجور و تقوا، يعني خوب و بدي را در فطرتت گذاشتيم. بچه دو ساله هم د ر فطرتش خوبي و بدي را مي فهمد. يعني مي گويد سيب را بگير، سيب را به شما مي دهد مثلا برود يك كاغذ يا قلم بردارد، يك سيب بردارد. تا سيب را مي دهد به شما مي رود يك چيزي بردارد مي بيند شما سيبش را خورده ايد. گريه مي كند. چرا گريه مي كند؟ مي گويد. . بلد نيست حرف بزند ولي مي گويد سيب امانت بود تو به امانت خيانت كردي اين را مي گويند « فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا. . . » تقوا را مي فهمد كه خيانت بد است، امانت خوب است. كم كم كلاس اول و راهنمائي و چه و چه وحالا شده فوق ليسانس. فلسفه نماز چيست؟ اوهو. اوهو. پوك بودي. هيچي نبودي. مني بودي. يك ذره بودي. نه مني زياد. در يك قطره مني ميليونها موجود زنده است. تو يك ميليونم هستي. يك بيست ميليونم، سي ميليونم، يك چند ميليونم هستي. بعد حال شده انسان، در تاريكي شكم مادر، حالا ذره ذره حالا دو تا كلمه خوانده، سوادي ندارد هان! صد تا كتاب خوانده اي. دويست تا خوانده. فلسفه نماز چيست؟ فلسفه نماز اين است كه تو هستي. مي خواهي با خالقت حرف بزن مي خواهي نزن. خدا مي گويد مي خواهي با من حرف بزني بزن. اصلا نمي خواهي هم برو كافر شو. يك نوكري به آقايش گفت مي روم خودم را از پشت بام پرت مي كنم. گفت به درك. مي روم يك نوكر ديگر مي آورم. تو حالا اگر با خدا حرف نزني با كه حرف مي زني؟ آن كسي كه با خدا حرف نمي زند با كه حرف مي زند؟ با خالق حرف بزن. اگر اينجا بو علي سينا نشسته نيائي پهلويش بنشيني، برو با آدم هاي بي سر و بي پا بنشين. مثل اينكه آدم به خورشيد بگويد اي خورشيد خانه ام را رو به تو نمي سازم. مي گويد حالا نساز. خانه ات را رو به من بسازي يا نسازي ذره اي در خورشيدي من اثر ندارد. رو به من بسازي نور داري، حرارت داري، روشنائي داري. نمي خواهي؟ قرآن مي گويد «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا» إبراهيم/8 اگر همه تان هم كافر شويد، ذره اي طوريش نمي شود. اين كه خدا گفته شما سابقه ات نطفه و آب و گل و گل گنديده و «مَاءٍ مَهِينٍ» و « نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ». كسي نگويد آقا اين حرفها به چه درد ما مي خورد. مي خواهد بگويد كه باد از كله ات بيايد بيرون. خبري جائي نيست. هنوز هم از ترس پشه مي روي در پشه بند. الله اكبر. در خاطرات شاه چه چيزهائي نوشته اند. اوه چه چيزهائي نوشته اند. خاندان پهلوي هم بعضي هايش را نوشته اند. بعضي از فاميل هاي شاه و بعضي از دوستان چهل ساله شاه نوشته اند. با سيصد تا ساك از ايران رفت بيرون. كه حالا در ساكش چه چيزهائي بوده ما نمي دانيم. بالاخره شاه اين سفرهائي كه مي رود، هر رئيس جمهور و شاهي بهترين چيز را به شاهي كه مهمانش است عرضه مي كند منتهي در نهج البلاغه داريم هداياي شاهان مربوط به شخص شاه نيست. مال بيت المال است. مقام معظم رهبري وقتي رئيس جمهور بود، كشورهائي كه مي رفت يك هدايائي بهش مي دادند. من بودم آفريقا يك عصائي بهش دادند اين عصا نمي دانم از دندان فيل بود چطور بود رويش يك تراشي بود. خيلي عصاي قيمتي. تمام اين چيزهاي قيمتي را گذاشته اند در موزه آستان قدس. آقاي رفسنجاني هم همين كار را كردند. آقاي خاتمي هم همين كار را كردند. يعني دين ما مي گويد چيزي را كه به عنوان شاه يا رئيس جمهور به شما مي دهند، آن چيز ارث پدرت نيست. چون شاه اين مردمي، رئيس جمهور اين مردمي. ولذا اينها بايد برود در موزه. منتهي خب اين شاه خائن سيصد تا ساك برد. به هر كشوري كه مي خواست راهش بدهند راهش ندادند. آخرين جا مصر راهش داد. خيلي تقاضا كرد چند جا. از چند جا تقاضا كرد راهش ندادند. يك مشت از اين تيمسار سپهبد هاي دوره خودش هم بودند. اينها اول مي گفتند فكر مي كردند اين موقت است و شاه بر مي گردد، بالاخره ديدند نه ديگر برگشتي نيست، يكي يكي آنها هم در رفتند و در رفتند تا خلاصه يك جائي بهش دادند و يك افرادي هم مي آمدند زنش را خانمش را مي بردند گردش. صبح مي بردند غروب مي آوردند. باقيش را هم حمل بر صحت مي كنيم. يعني گاهي انسان. . . انسان بي خدا به كجا كشيده مي شود. انسان با خدا به كجا كشيده مي شود؟ انسان اگر خداداشت زير سم اسب هم برود گنبدش طلا مي شود. پيغمبر خدا داشت هيچي نداشت و ابو لهب همه چيزي داشت خدا نداشت. مي گوئيم خب اين مال است. اين مال اين. بعد از اين قصه برويم سراغ اينكه. . .

اما اينكه آدم از خاك است دو تا معنا دارد. يا آدم از خاك است يعني واقعا حضرت آدم ابوالبشر جد ما از خاك است يا اينكه آدم از خاك است يعني ما از نطفه هستيم نطفه از غذاست غذا از خاك است. يك آيه هم داريم كه جمع كرده. مي فرمايد «بَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِنْ طِينٍ» السجدة/7 انسان « بَدَأَ » يعني ابتدائي. انسان اولي « مِنْ طِينٍ ». «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ» السجدة/8 يعني انسان اولي از گِل بوده و انسانهاي بعدي از طريق نطفه هستند. حالا در آفرينش انسان بيش از اين معطل نكنيم.

5- ديدگاه اسلام در مورد زن و مرد

مساله دوم اينكه آيا زن و مرد با هم فرق دارند؟ اينجا متاسفم بگويم. مفسران اهل سنت، هم عرض كنم حضور جنابعالي كه اسمهايشان را ببينم اينجا نوشته ام؟ يك صلوات بفرستيد.

پيدا نكردم. يك صلوات ديگر بفرستيد. بله طبري. طبري مال حدود هزار سال پيش است. فخر رازي، مراغي، عبده، جمعي از علماي سني كه تفسير نوشته اند گفتند زن از دنده چپ خلق شده، رواياتي هم دارند نقل كرده اند كه رواياتشان هم در كتاب هاي صحيح مسلم و صحيح بخاري با كمال تأسف هست. به امام صادق گفتند كه اقا ديگران مي گويند زن از دنده چپ است، امام صادق فرمود(سبحان الله، سبحان الله) متأسفم، كساني كه از اهل بيت دور مي شوند به گفتن اين چيزها مي رسند. زن با مرد هيچ فرقي ندارد. دنده چپ يعني چه؟

ما به مردم گاهي مي گوئيم فلاني صبح آمده بداخلاق است، مثل اينكه صبح از دنده چپ بيدار شده، اصلا دنده چپ و دنده راست. . . از اول مي گويند زن يك دنده كمتر دارد، بابا اينطور نيست، يك بار عمه ات را بخوابان دنده اش را بشمار، يكي است. نه يك دنده كمتر دارد، نه از دنده چپ است. در شعرها هم آمده، مثلا نظامي مي گويد:

زن از پهلوي چپ شد آفريد كس از چپ راستي هرگز نديد

يعني اين زن را چون از دنده چپ خلق شده هيچ وقت زن ها با مردهايشان صاف نيستند، بسمه تعالي، دروغ است، حديث؟ دروغ، مفسرين، دروغ، شاعر، دروغ، پس كي راست مي گويد؟ خدا راست مي گويد. قرآن مي گويد كه «وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا» النساء/1 يعني همسر مرد از خود مرد است، « مِّن نَّفُسٍ وَاحِدَةٍ» النساء/1 از يك نفس آفريده شده، «مِن نُطفَه» هر دو از يك نطفه، هر دو از يك نفس، كمالاتشان هم دوش به دوش هم است. در سوره احزاب قرآن داريم كه در كمالات زن و مرد پا به پاي هم مي آيند، هيچ كم و زياد هم ندارد. يك صلواتي ختم كنيد من از رويش بخوانم.

6- برابري زن و مرد در رسيدن به كمالات

« إِنَّ الْمُسْلِمِينَ » من كه مي خوانم مثلا من مي گويم « إِنَّ الْمُسْلِمِينَ » شما بگوئيد « وَالْمُسْلِمَاتِ »، نصفش را من مي گويم، من از طرف مردها مي گويم شما از طرف خودتان بگوئيد. « إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ وَالْحَافِظَاتِ» الأحزاب/35 هر دو در اجر يك جور هستند، يعني زن مسلمان مرد مسلمان، زن روزه دار، مرد روزه دار، زن انفاق كننده، مرد انفاق كننده، زن مؤمن، مرد مؤمن، زن خاشع، مرد خاشع، زن صابر، مرد صابر، يعني زن و مرد دوش به دوش هم. . . پس اسلام نگفته زن ها در خانه بنشينند، گفته در خانه بنشينند اما نگفته بيسواد باشند. هم در خانه هم دانشمند، مگر مي شود آدم در خانه اش دانشمند باشد؟ قرآن مي گويد، مي گويد «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ» الأحزاب/33 در خانه قرار بگيريد، اگر هم مي خواهيد بيائيد بيرون بيائيد، ولي جلوه گري نكنيد، « وَلَا تَبَرَّجْنَ »، « تَبَرُّجَ » از برج است، برج يعني ساختمان هايي كه نشان دارد، اگر مي خواهيد بيائيد بيرون با نشان بيرون نيائيد كه همچين مثل اينكه كفش و بند كفش و قيافه و فكل تان و لباستان به كسي چشمك نزند. «قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ » در خانه قرار بگيريد، اگر هم مي آئيد بيرون « تَبَرُّجَ » يعني خودتان را مثل برج جلوه دار نشان ندهيد، خوب، بعد چي؟ بعد مي آيد مي گويد حرف هم مي خواهيد بزنيد «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ» الأحزاب/32 با كرشمه صحبت نكنيد، « فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ » آن كسي كه مريض است دنبال شما بلند مي شود راه مي افتد، خودتان را، شما خليفه خدا هستيد، هوس آدم هاي هرزه قرار ندهيد خودتان را، حيف هستيد، بعد مي فرمايد كه، «وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَي فِي بُيُوتِكُنَّ» الأحزاب/34 هرچه در خانه وحي پيدا شد متذكر شويد، بعد مي گويد «مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ» الأحزاب/34 حكمت هم بايد ياد بگيريد، آيات خدا حكمت هم بايد ياد بگيريد، يعني خدا به زن هم مي گويد، 1- در خانه بنشين، 2- آمدي بيرون جلوه گري نكن اما در عين حال « مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ » يعني بايد آيات خدا و حكمت الهي را بلد باشيد، يعني هم باسواد باش، هم با عفت باش. اينكه حالا يك ديپلم مي خواهي بگيري خودت را نشان هر هرزه اي مي دهي چه سوادي است؟ ازدواج را زود انجام دهيد و خواستگار هم كه برايتان مي آيد اولين خواستگار اگر گيري ندارد قبول كنيد.

7- اولويت دادن به ازدواج فرزندان

من حالا اين جمله را هم بگويم كه گاهي دخترها، خواستگار برايشان مي آيد پدر و مادر مزاحم هستند، مي گويند نه حالا زودش است، به تو چه كه زود است، اصلا كي مي گويد زود است، انسان همسر مي خواهد. يك مردي يك مادر پيري داشت، مادر ديگر نمي توانست راه برود، اين را كول كرده بود و داشت راه مي رفت، پيغمبر را ديد گفت يا رسول الله، مادرم ديگر نمي تواند راه برود، روي دوشش گرفتم، حق فرزندي را ادا كردم؟ پيغمبر يك نگاهي كرد و گفت شوهرش بده، گفت آقا اين پير است، اين مادر همين طور كه روي دوش پسر بود زد توي كله بچه گفت تو بهتر مي فهمي يا پيغمبر؟ يعني اين، تو بهتر مي فهمي يا پيغمبر؟ حالا به تو چه كه زودش است، پدر و مادرها اگر در ازدواج بچه شان گير بدهند بچه به گناه گرفتار شود، پدر و مادر هم در گناه بچه شريك هستند، تكرار مي كنم، گير ندهيد، حالا ديپلمش را بگيرد، حالا مثل اينكه ديپلم گرفته چي شده، قديم بود كه هركس ديپلم بود يك كسي بود، ديگر الان ديپلم مثل شلوار است، نداشتنش زشت است، داشتنش هم افتخاري نيست، من ديپلم دارم، حالا داري كه داري، حالا ليسانسش را بگيرد، ليسانسش را بگيرد كه چي؟ هم ازدواج كند هم ليسانس بگيرد، هم فوق ليسانس بگيرد، ازدواجش را عقب نيندازيد. «قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ » حرف اول اسلام اين است كه تا مي توانيد از خانه بيرون نيائيد، 2- اگر بيرون مي آئيد جلوه گري نكنيد اما در عين حال « وَاذْكُرْنَ » بايد اهل تذكر باشيد، « مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ » يعني آيات الهي و حكمت الهي را بايد، يعني زن بايد حكيم باشد، زن بايد دانشمند باشد اما خودش را هم در معرض چشم هرزه ها قرار ندهد.

خوب؛ راجع به آدم صحبت مي كرديم. زن از دنده چپ است؟ نخير، از دنده چپ نيست. امام صادق روايتش در من لا يحضر است، سند روايت صحيح است، نقل مي كند كه به امام گفتيم آقايان مي گويند زن از دنده چپ است، امام فرمود(سبحان الله) بعد فرمود نه، زن و مرد از يك گِل و از يك آب و از يك خاك و دوش به دوش هم در همه كمالات مي توانند رشد كنند.

خوب؛ سؤال، يك روايت هايي هم داريم كه شيعه گفته زن از دنده چپ است، علامه مجلسي رحمه الله عليه مي گويد اين روايت ها تقيه اي بوده، چون ما در زماني بوديم كه تقيه مي كرديم مجبور بوديم يك طوري حرف بزنيم كه آنها لو نرود قصه، آن روايت هايي كه مي گويد زن از دنده چپ است بخاطر تقيه بوده، والا اعتقاد شيعه و روايات شيعه و علماي شيعه اين است كه زن و مرد دوش به دوش هم هستند، هيچ فرقي ندارند.

8- تفاوت زن و مرد در برخي احكام

خوب حالا اگر هيچ فرقي ندارند پس چرا بعضي جاها مثلا حق زن كم است، اگر كسي زن را كشت بايد نصف مرد ديه بدهد، ببين مرد كشي يعني اقتصاد كشي، چون مرد در تاريخ نان آور است، زن كمالش از مرد كمتر نيست، اما نان آوريش به اندازه زن نيست. البته حالا بعضي زن ها حقوق دارند كاري نداريم، اما در بدنه جامعه نان آوري كار مرد است، بنابراين وقتي نان آور را كشتي بايد پول بيشتري بدهي، اين بخاطر نان آوري است نه بخاطر مقامش. اميرالمؤمنين مقامش به اندازه هزار تا مرد است، به اندازه يك ميليون است، اما به وصي اش فرمود اگر من كشته شدم يك نفر به يك نفر، (ضربه بضربه) ابن ملجم يكي زد شما هم يكي بزنيد، نگوئيد چون مقامش بالاتر است، مسئله مقام در خون جايگاهي ندارد، يعني كشتن يك ولي خدا و كشتن يك انسان گمنام از نظر حقوقي يك جور است، منتهي اينجا بخاطر نان آوري است. اين يكي.

ارث زن چرا كم است؟ اين هم بخاطر همين است، من يادم است چند سال پيش اين را گفتم، ببينيد، فرض كنيد مردم كره زمين سي تومان پول دارند، از سي تومان، بيست تومانش براي پسرها، ده تومانش براي دخترها، مي گويد دختر خانم شما ده تومان، اما هيچ خرجي به دوشت نيست، برو پس انداز كن، قايم كن، اين پسر است، اين هم دختر است، اين دختر مي گويد از اينجا بيا با اين پسر ازدواج كن، دختر و پسر ازدواج مي كنند، اين بيست تومان وارد زندگي هر دو مي شود، دختر ده تومان از اينجا مي كشد بالا، ده تومان هم سوايي دارد، يعني اسلام گفته تو ده تومان، اما ده توماني كه هيچ خرجي نداري، به پسر گفته بيست تومان، اما بيست توماني كه همه بار زندگي. . . يعني گفته بيست تومان بار زندگي را بر دوشش گذاشته، گفته ده تومان، برو قايم كن، پس دختر ده تومان قايم كرده، ده تومان هم از اينجا مي كشد، مي شود بيست تومان. وگرنه غيبت زن و غيبت مرد يك جور است، عبادت زن و عبادت مرد يك جور است، حتي در كارهاي اجتماع، يك بار زن ها آمدند گفتند يارسول الله، اين مسجدي كه در مدينه مي سازي ما زنها چي؟ فرمود يك روز تعطيل مي كنيم شما زن ها بيائيد عملگي كنيد، مثلا روز دوشنبه، سه شنبه، زن ها مي آمدند و كارگري مي كردند كه در مسجد پيغمبر زن و مرد هم، در زيارت، مكه، زن و مرد با هم هستند. در عبادت با هم هستند. خوب، اين هم براي اين. اشاره مي كنند وقت تمام شد. حرف هايمان را جمع كنيم.

سابقه آدم، ميليون ها سال بوده، حديث داريم، از قرآن هم درمي آيد، از قرآن نمي دانم با صراحت درنمي آيد، ولي با گرايش چشمك مي زند، چون فرشته ها گفتند خدايا آدم را خلق نكن، خونريزي مي كند، فساد مي كند، از اين معلوم مي شود يك سابقه اي داشتند ولي روايت هم مي گويد آدم بوده. از چي آفريده شده «تُرَاب» نطفه مركب از «أَمْشَاجٍ» الإنسان/2 مقدارش «قَدَّرَه» اندازه گيري شده، اول هيچي نبوده، بعد چيز قابل ذكري نبوده، بعد حالا كه قابل ذكر شده «ماء معين» شده، « أَمْشَاجٍ » شده، «قَدَّر» شده، «دَافِقٍ» الطارق/6 شده، «بُطُون» شكم مادر، ظلمات سه گانه، «قَرَارٍ مَكِينٍ» المؤمنون/13 يعني با امكانات، جايگاه محكم، بعد طفل هيچي بلد نبوده، كم كم باسواد شده، بعد حالا گردن كلفت شده، «فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ» يس/77 آيه قرآن « خَصِيمٌ» هم داريم، « خَصِيمٌ » يعني خصومت، يعني حالا آمده براي من شاخ و شانه مي كشد، خدا مي گويد هيچي نبوده، درستش كردم، حالا كه بزرگ شده حالا براي من شاخ و شانه مي كشد. با هركسي حرف مي زني، تا مي گوئيم؟ ؟ ؟ مي گويد حالش را ندارم، دو ساعت يك فيلم مي بيند كه بلژيك به مكزيك گل زد، مي گوئيم بابا ماه رمضان است يك صفحه قرآن بخوان، مي گويد حال ندارم. اين چشمش توپ بلژيك را مي بيند، دستورالعمل خالق خودش را نمي بيند. اينها كفران است، خدا خيلي گله دارد، آنقدر گله كرده گفته كجا گير افتادي دعايت را مستجاب كردم، چه كردم، چه كردم، آنوقت گفته «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» البقرة/152 تو ياد من باشي من هم ياد تو هستم، تو ياد من باشي براي من چيزي نيست اما من ياد تو باشم براي تو همه چيز هست. «أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» البقرة/40 وفادار باشيد، وفادار باشي يادت مي كنم، «تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ» محمد/7 خدا را ياري كني كمكت مي كنم، تاريخ گفته ببين چه كساني كمك خدا كردند اسمشان هست، چه كساني با خدا لجبازي كردند محو شدند، نمونه ها، الگوها.

خدايا، تو را به حق محمد و آل محمد ما را از غرور، تكبر، شاخ و شانه كشيدن در مقابل حق دور بفرما. (الهي آمين) به ما عقل، فهم، تعبد، مزه عبادت، نه عبادت به معناي يك زاويه كه عبادت بجز خدمت خلق نيست نه، عبادت خدمت خلق هست، نماز هم هست، همه چيز هست، اين شاعري كه گفته عبادت بجز خدمت خلق نيست، اين شعر هم از آن شعرهاي غلط است، عبادت بجز خدمت خلق نيست درست نيست، عبادت خيلي چيزها است، يكي از عبادت ها هم خدمت به خلق است، يكي از عبادت ها هم تحصيل است، يكي از عبادت ها هم نماز است، يكي هم روزه است، عبادت هزار تاست، يكي هم خدمت خلق است. خدايا فهم درست، عمل درست، بهترين بهره برداري را از امكانات به نحوي كه عزت دنيا و آخرت ما تأمين شود و روز قيامت روز سرافرازي ما شود، اينچنين توفيق را به همه ما مرحمت بفرما. (الهي آمين) آخرين دعا،

خدايا ما را از غافلين در دنيا و از زيانكاران در دنيا و آخرت و از شرمندگان قيامت قرار نده. (الهي آمين) هرچه در ماه مبارك براي خوبان تاريخ مقدر كردي و مي كني و خواهي كرد، همه را براي همه ما مقدر بفرما. (الهي آمين) رهبر ما، دولت ما، ملت ما، ناموس ما، نسل ما، جوانان ما، انقلاب و مرز ما و هرچه به ما دادي، آبروي ما، در پناه آقا امام زمان حفظ، قلبش را از ما راضي، ظهورش را تعجيل و ما را از زمينه سازان حكومتش قرار بده.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته